چندان نمی توان حوزه مشخصی را به عنوان مساله اصلی گیدنز در این کتاب تعریف کرد، اما موضوع بررسی اش تعمق در مدرنیته و واکنش به اصطلاح های نوین پسامدرن است. او به دنبال شناخت دوباره مدرنیته است و اینکه پیش از گذار به پست مدرنیسم و اعلام پایان گرفتن حالت پیشین و بی رمق شدن "روایت بزرگ" باید سرشت مدرنیته را شناخت و هنوز این اتفاق نیفتاده است. او خود را متولی این پروژه می داند.
اهمیت این کتاب در ارائه تحلیلی نهادمند و چند بعدی از مدرنیته است که به دام تقلیل گرایی رایج در علوم اجتماعی نمی افتد. تصویری که گیدنز از مدرنیته ارائه می دهد، تصویر یک "گردونه بی مهار" است و همین تصویر او را به جهت گیری ضد دترمینیستیک می کشاند. گیدنز با اتکا به چنین تحلیلی به بررسی مخاطرات مدرنیته می پردازد و راه حل اساسی خود را بر مبنای "رئالیسم تخیلی" ارائه می دهد.
نکته دیگر این کتاب در تلاشی است که گیدنز برای مقابله با پست مدرنیست ها به کار می برد. استدلال او آن است که ما در دوران تشدید مدرنیته به سر می بریم و تنها قادریم بارقه هایی از آنچه که سامان پست مدرن گفته می شود را مشاهده کنیم.
خرید کتاب پیامدهای مدرنیت
جستجوی کتاب پیامدهای مدرنیت در گودریدز
معرفی کتاب پیامدهای مدرنیت از نگاه کاربران
گیدنز ویژگی های مدرنیته، مخاطرات و پیامدهای آن و نیز راه حل هایی را که به عقیده او برای فائق آمدن بر این مخاطرات می توان اتخاذ کرد را مورد بحث و بررسی قرار داده است.
یکی از مهم ترین خصوصیات مدرنیته دو لبه بودن آن است. به عقیده گیدنز باید هر دو روی پرخطر و پرامکانات مدرنیته را مطالعه کرد. مدرنیته در همان حال که برای انسان ها امنیتی به ارمغان آورده که در گذشته میسر نبود، خطراتی نیز به وجود آورده که در طول تاریخ حتی تصور آن نیز محال بود. مارکس، وبر و دورکیم به جنبه های پرخطر مدرنیته همچون محیط زیست، استبداد، صنعتی شدن جنگ هاو.. اساسا بی توجه بوده اند.
جامعه شناسان کلاسیک در تفسیر ماهیت مدرنیته، محرک دگرگونی واحدی را در نظر داشته اند مثل سرمایه داری، عقلانیت، صنعتگرایی و... در حالیکه به نظر گیدنز مدرنیته پدیده ای چند بعدی است.
گیدنز دو لبه بودن مدرنیته را بدین شکل خاطر نشان می سازد که دو جهان در پیش رو داریم. در روی مثبت، چهار بعد نهادی مدرنیته به شکل سازمان اقتصادی اجتماعی شده، نظام مراقبت از سیاره زمین، فراتر رفتن از جنگ، و سازمان جهانی هماهنگ درخواهد آمد. در روی منفی آن نیز سقوط مکانیزم های رشد اقتصادی، مصیبت بوم شناختی، جنگ هسته ای، و رشد قدرت توتالیتر وجود دارد. در این راستا آنچه بسیار برای آینده جهان مضر است، ایدئولوژی های فرجام شناسانه است. به نظر گیدنز تفکرات فرجام شناسانه چه از نوع مذهبی یا غیر مذهبی آن، ما را از درگیری ریشه ای برای ساختن جهانی که در روی مثبت توصیف آن رفت، باز می دارد. بنابراین نه کسی قرار است بیاید تا ما را نجات دهد و نه تاریخ به خودی خود به سود بشریت پایان می یابد...
مشاهده لینک اصلی
قبل از اینکه قرن هفده بشود و سرعت رشد صنعت بترکاند و مدرنیسم شروع شود، «سرنوشت» داشتیم. ولی در دورهی مدرن، «ریسک» داریم؛ حالتی که منافع و ضررهای احتمالی را در نظر میگیریم و بر مبنای این اعتماد، نهایتا خودمان را ملامت میکنیم. یعنی انسان مدرن پذیرفته است که «بیشتر احتمالهایی که بر فعالیت بشری تاثیر میگذارند زاییدهی انساناند و نه خدا یا طبیعت.»
بخش عمدهی کتاب، صرف تشریح ترس انسان از مخاطرات دنیای مدرن، و اعتماد او به این ابزارهای نو شده است.
کتاب بقدری «کلی» بحث میکرد که چیز زیادی دستم را نگرفت.
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب پیامدهای مدرنیت
اهمیت این کتاب در ارائه تحلیلی نهادمند و چند بعدی از مدرنیته است که به دام تقلیل گرایی رایج در علوم اجتماعی نمی افتد. تصویری که گیدنز از مدرنیته ارائه می دهد، تصویر یک "گردونه بی مهار" است و همین تصویر او را به جهت گیری ضد دترمینیستیک می کشاند. گیدنز با اتکا به چنین تحلیلی به بررسی مخاطرات مدرنیته می پردازد و راه حل اساسی خود را بر مبنای "رئالیسم تخیلی" ارائه می دهد.
نکته دیگر این کتاب در تلاشی است که گیدنز برای مقابله با پست مدرنیست ها به کار می برد. استدلال او آن است که ما در دوران تشدید مدرنیته به سر می بریم و تنها قادریم بارقه هایی از آنچه که سامان پست مدرن گفته می شود را مشاهده کنیم.
خرید کتاب پیامدهای مدرنیت
جستجوی کتاب پیامدهای مدرنیت در گودریدز
یکی از مهم ترین خصوصیات مدرنیته دو لبه بودن آن است. به عقیده گیدنز باید هر دو روی پرخطر و پرامکانات مدرنیته را مطالعه کرد. مدرنیته در همان حال که برای انسان ها امنیتی به ارمغان آورده که در گذشته میسر نبود، خطراتی نیز به وجود آورده که در طول تاریخ حتی تصور آن نیز محال بود. مارکس، وبر و دورکیم به جنبه های پرخطر مدرنیته همچون محیط زیست، استبداد، صنعتی شدن جنگ هاو.. اساسا بی توجه بوده اند.
جامعه شناسان کلاسیک در تفسیر ماهیت مدرنیته، محرک دگرگونی واحدی را در نظر داشته اند مثل سرمایه داری، عقلانیت، صنعتگرایی و... در حالیکه به نظر گیدنز مدرنیته پدیده ای چند بعدی است.
گیدنز دو لبه بودن مدرنیته را بدین شکل خاطر نشان می سازد که دو جهان در پیش رو داریم. در روی مثبت، چهار بعد نهادی مدرنیته به شکل سازمان اقتصادی اجتماعی شده، نظام مراقبت از سیاره زمین، فراتر رفتن از جنگ، و سازمان جهانی هماهنگ درخواهد آمد. در روی منفی آن نیز سقوط مکانیزم های رشد اقتصادی، مصیبت بوم شناختی، جنگ هسته ای، و رشد قدرت توتالیتر وجود دارد. در این راستا آنچه بسیار برای آینده جهان مضر است، ایدئولوژی های فرجام شناسانه است. به نظر گیدنز تفکرات فرجام شناسانه چه از نوع مذهبی یا غیر مذهبی آن، ما را از درگیری ریشه ای برای ساختن جهانی که در روی مثبت توصیف آن رفت، باز می دارد. بنابراین نه کسی قرار است بیاید تا ما را نجات دهد و نه تاریخ به خودی خود به سود بشریت پایان می یابد...
مشاهده لینک اصلی
قبل از اینکه قرن هفده بشود و سرعت رشد صنعت بترکاند و مدرنیسم شروع شود، «سرنوشت» داشتیم. ولی در دورهی مدرن، «ریسک» داریم؛ حالتی که منافع و ضررهای احتمالی را در نظر میگیریم و بر مبنای این اعتماد، نهایتا خودمان را ملامت میکنیم. یعنی انسان مدرن پذیرفته است که «بیشتر احتمالهایی که بر فعالیت بشری تاثیر میگذارند زاییدهی انساناند و نه خدا یا طبیعت.»
بخش عمدهی کتاب، صرف تشریح ترس انسان از مخاطرات دنیای مدرن، و اعتماد او به این ابزارهای نو شده است.
کتاب بقدری «کلی» بحث میکرد که چیز زیادی دستم را نگرفت.
مشاهده لینک اصلی