کتاب اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر

اثر ژان پل سارتر از انتشارات نیلوفر - مترجم: مصطفی رحیمی -بهترین کتاب ها و نمایشنامه های فلسفی

این کتاب، خلاصه ای از اصول اگزیستنسیالیسم سارتر است که به همراه انتقادی از آن ترجمه و توسط انتشارات نیلوفر منتشر شده است.
به ظن مترجم، این، کتابی صرفا فلسفی و پیچیده نیست، بلکه برای استفاده همگان فراهم آمده است.


خرید کتاب اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر
جستجوی کتاب اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر در گودریدز

معرفی کتاب اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر از نگاه کاربران
LExistentialisme est un humanisme = Existentialism Is a Humanism = Existentialism, by Jean-Paul Sartre
Existentialism Is a Humanism (French: Lexistentialisme est un humanisme) is a 1946 work by the philosopher Jean-Paul Sartre, based on a lecture by the same name he gave at Club Maintenant in Paris, on 29 October 1945. In early translations, Existentialism and Humanism was the title used in the United Kingdom; the work was originally published in the United States as Existentialism, and a later translation employs the original title. The work, once influential and a popular starting-point in discussions of Existentialist thought, has been criticized by several philosophers. Sartre himself later rejected some of the views he expressed in it.
تاریخ نخستین خوانش: ماه آگوست سال 1992 میلادی
عنوان: اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر؛ نویسنده: ژان پل سارتر؛ مترجم: مصطفی رحیمی؛ تهران، مروارید، 1354؛ در 109 ص؛ چاپ هشتم 1361؛ چاپ دهم 1380؛ شابک: 9644480236؛ چاپ سیزدهم 1389؛ شابک: 978964480232؛
سارتر مطرح می‌کند که آنچه در میان آدمیان تفاوت می‌پذیرد ضرورت در جهان بودن، در جهان کار کردن، در جهان در میان دیگران زیستن و در آن فانی شدن است. اینها هم جنبه عینی و هم ذهنی دارند. از این نظر جنبه عینی دارند که همه جا هستند و در همه جا باز شناخته می‌شوند. از این لحاظ جنبه ذهنی دارند که با بشر زنده‌ اند و اگر بشر آن‌ها را زنده ندارد - یعنی در جهان وجود، رابطه ی خود را آزادانه نسبت به آن‌ها تعیین نکند - هیچ نیستند. ادبیات فرانسه. ا. شربیانی

مشاهده لینک اصلی
اگر بخواهم این کتاب را در یک جمله خلاصه کنم از نظرم هیچ جمله ای رساتر از @بشر محکوم به آزادی است@ نمی تواند باشد
این کتاب به سه بخش اصلی تقسیم شده است. در بخش اول که مهمترین و جذاب ترین بخش کتاب نیز هست @سارتر@ سعی بر این دارد که خلاصه ای جامع و کامل از این فلسفه ارایه دهد همچنین پاسخی دهد به ایراداتی که به آن وارد می کنند و در خصوص انحرافاتی که بر اثر کج فهمی آن ایجاد شده شفاف سازی نماید.در این فلسفه @وجود@ انسان مقدم بر @ماهیت@ اوست، بدین منظور که در آن پیش از اینکه انسان زندگی کند، زندگی به خودی خود برای او هیچ است; اما به عهده انسان است که به زندگی معنایی ببخشد و @ارزش@ چیزی نیست جز معنایی که او برای آن بر می گزینید و در این راه بشر محکوم است به آزادی، محکوم است زیرا خود را نیافریده و در عین حال آزاد است، زیرا همین که پا به جهان گذاشت مسئول همه ی کارهایی است که انجام می دهد. بخش اول به لطف پانویس های مترجم تا حدود زیادی برای من که چندان با مباحث فلسفی آشنایی ندارم قابل فهم بود .مفاهیم این فلسفه در عین سختگیرانه بودن برایم بسیار زیبا و منطقی و ملموس بود و باعث شد به خودم، موقعیتم در زندگی، انتخاب ها وارزش هایم نگاهی دوباره و عمیق تری داشته باشم
بخش دوم کتاب شامل پرسش و پاسخ هایی انتقادی با @سارتر@ در خصوص اصول اگزیستانسیالیسم است که تا حدود زیادی برای من گنگ و نافهوم بود و بخش سوم که @آنچه من هستم@ نام دارد گفتگویی است خواندنی با سارتر به مناسبت هفتاد سالگی او که در آن از وضعیت فعلی زندگی، اندیشه ها، برنامه ها، علایق و سبک و سیاق زندگی خود سخن می گوید
در آخر با توجه به اینکه اگزیستانسیالیست ها به دو دسته @مسیحی@ و @غیر مذهبی@ تقسیم می شوند و در این کتاب به اندیشه @سارتر@ که در دسته دوم قرار می گیرد پرداخته شده است،درخصوص جمع مفاهیم این فلسفه با @مذهب@ علامت سوال بزرگی برایم ایجاد شده است که حتما به دنبال پاسخ آن خواهم بود

مشاهده لینک اصلی
[لطفا توجه داشته باشید که داوران یک ورودی جدید در مدرسه اگزیستانسیالیسم هستند و تلاش می کنند بلوک های ساختمان را درک کنند. از این رو، نتیجه گیری های او می تواند پایه و گاهی اوقات نیز مبهم باشد. کسانی که زمان زیادی را در این مدرسه گذرانده اند می توانند این حساب کوچک را کنار بگذارند (اگر چه من دوست دارم آنها را در اینجا افزایش دهم). برای تحمل بیشتر و غافلگیرانه کنجکاو، من به راهم ادامه خواهم داد.] اساسا \"اگزیستانسیالیسم یک انسان گرائی\" یک سخنرانی است که سارتر در سال 1945 در پاریس به کار برد. در این زمان، بسیاری از آثار قابل توجه او مانند \"تعالی\" انسانی، تهوع، وجود و هیچ چیز، بدون خروج، مجموعه راه های آزادی و غیره به او مقدار عادلانه ای از وفاداران را به دست آورد، اما در یک گروه متشکل از افراد متخلف نیز به سر می برد. استخوان اصلی محکومیت دومی، ظلم و ستم بود، این آموزه ایجاد شده توسط هر ساله منهدم شدن فرد و فرد را به چاههای ترس، رها و ناامیدی ایجاد کرد. آنها این دیدگاه را دیدند که این فلسفه در عصبانیت و حتی رمانتیک بودن ناامیدی به چشم می خورد. این مقاله یکی از آن مفاهیم بود که سارتر تصمیم گرفت تا برخی از این تصورات غلط را کنار بگذارد. ابتدا او اصل اصل اگزیستانسیالیسم را به عنوان ارزش گذاری زندگی انسان با توانمندسازی فرد انتخاب خود را انجام می دهد و اقدامات خود را انجام می دهد و او را مسئول محیط زیست خود می سازد که اقداماتش برای خودش و همچنین جامعه انسانی ایجاد می کند. او بیان می کند که اگزیستانسیالیسم دوجانبه وجود دارد: Existentialism Theistic (TE) و Existentialism بیخدایی (AE). و او برای دومین قهرمان است. مارتا او: â € وجود قبل از essenceâ €.\n. از آنجا که AE حضور حضور خدا را تأیید نمی کند، هیچ هوش الهی وجود ندارد که از آن ذات مرد (که باید ایجاد شود) را می توان کشف کرد. از این رو، انسان ابتدا باید وجود داشته باشد و سپس در مورد پیدا کردن / ایجاد جوهر خود در زندگی باشد. سارتر سعی می کند با سه اتهام اصلی که به شدت درگیر گردن است، مقابله کند. مضطرب بودن - او معتقد است که هر عمل فرد تنها به تنهایی فرد محدود نمی شود، بلکه به جامعه انسانی نیز محدود می شود. او می گوید این مثال: â € با تعهد به ازدواج، من نه تنها خودم، بلکه همه انسانیت، عمل یکپارچه را مرتکب می شوم. »بنابراین، این احساس عظیم مسئولیت جمعی محدود به سلطه در مقدار مشخصی از درد و رنج در او است. این اضطراب برای دیگران قابل لمس نیست بلکه نبرد طبیعت ذاتی است. رها کردن - هیچ خدایی نیست، هیچ نقطه ای از آغاز و هیچ مرجع آینده ای نیست. در چنین سناریویی، فرد احساس می کند با اندازه گیری خوب رها شده است و با حمایت تنها از انتخاب و تفسیر های خود را که او، تنها و به طور کامل، مسئول است. او محکوم است که آزاد باشد تمایل به سرزنش شرایط و بی احترامی به نیروهای خارجی در AE.Despair وجود ندارد - از آنجایی که ما چیزی بیشتر یا کمتری از آنچه می توانیم هزینه می کنیم، احساس ناامیدی به محدودیت های چنین ابر احتمالی وجود دارد. بنابراین، اساسا، فرد باید بدون امید به نتیجه خاصی عمل کند، اما با این وجود در بهترین حالت ذهن خود عمل می کند. با آرامش رگ های خفیف ناظران با سازه های بالا، او ادامه می دهد که در واقع، اگزیستانسیالیسم از آنجایی که این مدرسه فلسفه هرگز انسان را عینیت نمی دهد، همواره انسان را به سمت انسان گرائی متصل می کند، همیشه قدرت را در دستان خود قرار می دهد و او را به عنوان یک هدف نادیده می گیرد. در حال ساختن دائما، داشتن کنترل زندگی خود، ساختن انتخاب ها، دنبال کردن یک هدف خارجی برای خود کردن خود بر روی بوم از آزادی، می تواند متوجه شود که به معنای واقعی انسان است. در عین حال برای یک مبتدی مانند من، این مقاله به عنوان یک پیشگام موثر برای درک بهتر این آموزه ثابت شده است، من نمیتوانم کمک کنم، اما برخی سوالات در سر من وجود دارد. اولا، چه چیزی انتخاب اگزیستانسیالیسم آتئیستی (AE) بر اگزیستانسیالیسم تئیستی (TE) است؟ چگونه اساس اساسی جوهر پیش از وجود (که اصل ظاهری TE است) چیز بدی است؟ آیا وجود یک هدف، یک عامل برای اقدام است که نقطه اصلی مشورت در AE است؟ همچنین اگر تصمیم من یک تعهد جمعی به جامعه بشری است، پس از من رد شدن (یا انتخاب \"انتخاب\" نیست €)، انصراف از جامعه نیز؟ آیا یک مفهوم از اضطراب و آزار دهنده وجود دارد؟ در برخی موارد در مقاله، سارتر می گوید: \"تنها راهی که می توانم قدرت این احساس را اندازه گیری کنم این است که دقیقا با انجام یک اقدام که آن را تأیید می کند و آن را تعریف می کند. آیا AE اقدامات تکراری را جابجا می کند؟ عواطف و حتی حوادث زیادی وجود دارد که موجب انحراف آنها می شود. در حالی که یک تماس تازه با یک رویداد موجود دریافت می کند، آیا تجربه گذشته بخشی از مجموعه ای از گزینه های احتمالی است که بر اساس آن اقدام بعدی صورت می گیرد؟ این یک بیانیه که در قسمت بعد مقاله پیدا می شود، واقعا من را متعجب کرد: \"من نمی توانم هیچ حقی را در مورد خودم پیدا کنم، فقط از طریق میانجیگری دیگری. دیگر برای وجود من ضروری است، همانطور که ما ...

مشاهده لینک اصلی
â € œExistentialism یک انسان گرائی 'است که نتیجه یک سخنرانی رونویسی Sartre تحویل در سال 1945 پاسخ به انتقادات مختلف به نظریه اگزیستانسیالیستی. مخالفان کمونیست متهم به اگزیستانسیالیسم بودن فلسفه اندیشمندانه و بورژوایی بودند که منجر به خلقت شد، در حالی که کاتولیک ها آن را برای تأکید بر آنچه که در مورد بشریت نفرت انگیز بود، منجر به مفهوم ناامید کننده و بدبینانه طبیعت بشر شد. سارتر دفاع خود را در قالب مفهوم اگزیستانسیالیسم، به روش بسیار آموزشی، با استفاده از اصطلاحات تکنیکی و یا محتوای انتزاعی، تشریح می کند و با استفاده از مثال های تصویری، نقاط روشن را برای پاسخ دادن به همه ی حملات با یک گفتمان خوب استدلال، به رغم تناقضات جاری او در آن زمان در حال مبارزه بود. او اعلام می کند: \"من هیچ چیز دیگری از پروژه خودم نیست. او تنها تا اندازه ای وجود دارد که خود را درک می کند، بنابراین او چیزی بیش از مجموع اقداماتش نیست. مسئولیت آن را برای آنچه که او آزاد است، محکوم می کند تا آزاد شود. »به گفته سارتر وجود پایه ی قضیه پیش از ذات، خوشبینی غالبا به اشتباه ادبیات اگزیستانسیستی است؛ زیرا مسئولیت «قرار دادن انسان به انسان را بر عهده می گیرد، با تأکید بر غیر ممکن بودن یک« طبیعت پیشینی »و به این ترتیب اجازه می دهد که انسان دیگر چیزی نباشد از آنچه که از خود ساخته است. انسان از طریق اقدامات خود در جهان مؤثر است، اما در عین حال او با انتخاب های او بیش از حد تحمل می کند، زیرا او نه تنها خود، بلکه تمام انسانیت را نیز مرتکب می کند. احساسات \"توانایی\"، \"هدر رفتن\" و \"تعاملی\" ممکن است ایجاد شود. هنگامی که فرد متوجه مسئولیت عمیق و نتیجه اعمال خود در سطح جمعی می شود، \"أنش\" ظاهر می شود. سارتر از سخنان دستوفسکی نقل قول می کند: «اگر خدا وجود نداشته باشد، همه چیز قابل قبول است». همانطور که طبیعت انسانی یا ارزش های اخلاقی برای تقسیم یک پیش فرض وجود ندارد، انسان به آزادی محکوم شده است؛ زیرا زمانی که به دنیا رسیده است، او مسئولیت همه چیز را بدون داشتن ارزش یا دستورالعمل اخلاقی دارد که می تواند رفتار وی را قانونی کند. در نتیجه، او در حال حاضر خود را برای ایجاد یک آینده باکره تعریف شده تنها از طریق اقدامات خود را. به عنوان قلمرو فرصت هایی که هنوز به واقعیت ها تبدیل نشده اند و بینش ذاتی بودن وجود انسان نمی توانند کنترل شوند، می توانند امید، انتظارات و رویاها را ایجاد کنند که در نهایت به «دلواپسی» و ناامیدی می رسند. در تجزیه و تحلیل سارتر بر تضاد های اساسی در اتهامات متخلفان تأکید می کند و اشاره می کند که یک فلسفه مبتنی بر عمل نمی تواند به کیهان متهم شود همان گونه که اعلامیه ای غیرمستقیم از انسان به عنوان تنها بازیگر که می تواند قول سرنوشت خود را دیکته کند به عنوان یک دیدگاه بدبینانه درباره وجود، به جای آن، مخالف است. این مقاله کوتاه این مقدمه بسیار قابل دسترس برای سارتر است؛ زیرا آن را به عموم مردم توصیف می کند و از لحن آموزنده استفاده می کند و یک زبان ساده اما واضح است که بسیار مناسب است در مورد اگزیستانسیالیسم، مانند خودم، نوحه ها را می بینم. هرچند من نمی توانم اعلام کنم، من کاملا درک پیچیده ای از عقاید عقاید سارتر را دارم نقطه قوت، گزاره â € œfreedomâ € به عنوان پایه و اساس تمام ارزش، اعتقاد متعالیه که ذات حق در مرد کشف خود و ایده اخلاق مبتنی بر انسان است که مسئولیت اعمال خود را تحریک در من است. در عین حال به راحتی در یادآوری ویتمن می گویم: \"من بزرگ هستم، تعداد زیادی از مردم را تشکیل می دهم، بنابراین من حتی نمی توانم چشم هایم را ببینم، وقتی که قیافهای خودم را در برابر آموزه ای که آرمان ها و رویاها را نادیده می گیرند نیست بر مبنای پایه های واقعی و یا زمانی که عاشقانه در من در هنر به عنوان یک اختراع زیبایی شناختی تنها در پیشرفت مداوم به جای بیان پرشور از یک درک هنرمند از جهان تعریف می شود. من باید خودم را به یاد داشته باشم که جهان سارتره در سال 1945 از بین رفت و زمانی که او اعلام کرد که خود را در برابر تمام قدرتهای قدرت در آزاد کردن خود از وزن تاریخ و دعوت نسل جدید به فکر کردن و رد کردن معجزه می اندازد. من خودم از شک و تردید زیادی برخوردارم و تنها یک قطعیت دارد: تنها راه یادگیری این است که سوال بپرسم. و این دقیقا همان چیزی است که من قصد انجام آن را دارم. بپرسید

مشاهده لینک اصلی
اگزیستانسیالیسم، Essentialism این است که قرار است تنها یکی از سخنرانی های خود را که Sartre پشیمانی دیدن در چاپ. این در درجه اول به این دلیل بود که به عنوان یک نوع مانیفست پذیرفته شد و به این ترتیب تمایل اصلی را کاهش داد. سارتر مکررا می گوید که او به این مقاله / سخنرانی که به عنوان مقدمه ای بر فلسفه او در نظر گرفته نمی شود، پذیرفت. باز هم همین دلیل است که توضیح دادن به عنوان یک جزء ضروری (یا بدتر از خلاصه ای) از نظام پیچیده ی فلسفه او، به خوبی با او مطابقت ندارد. با این حال، با تنظیم هسته فلسفه اگزیستانسیالیسم، همانطور که در مورد پیاده سازی فوری از زندگی - آزادی انسان - او هدف اصلی فلسفه خود را روشن می کند: چگونه انسان می تواند زندگی کند، اگر هیچ خدایی نبود. @ و این برای همه دانشجویان کار بسیار ارزشمند است. همچنین انسان گویی را به شیوه ای بسیار ابتدایی تعریف می کند و آن را در درجه اول در مورد آزادی، انتخاب و کرامت انسانی در آن می سازد. بنابراین آزادی که خواننده را به عنوان عصبانیت در تهوع سوق می دهد، در اینجا به عنوان یکی از آزادیخواهان بزرگ و حقیقی تمایلات واقعی است. این کاملا مطابق با تم های اصلی B \u0026 amp؛ N است. او آینده خود، پتانسیل شما و کل آینده انسانیت را در دستان بی حد و مرز خود قرار می دهد. این آزادی است که ما باید با آن برخورد کنیم. این مسئولیت این انسان گرایی است. مرکزی است این غیر قابل تحمل است این شکوه است این تنها ویژگی یک انسان است. این ضروری است و حتی اگر فقط برای این دیدگاه شگفت انگیز انسانگرائی، این سخنرانی کوچک به عنوان یک بنای مهم باید باشد. هر گونه درک به فلسفه سارتر ممکن است فقط یک جایزه اضافه شود.

مشاهده لینک اصلی
انسان چیزی جز آنچه که از خود میسازد چیزی نیست. Jean-Paul Sartre اگر شما به اگزیستانسیالیسم علاقمند هستید، این کتابی است که باید به آن وارد شوید. شما Sartre پر انرژی را به دفاع از دیدگاه های خود را در بسیاری از موضوعات. من بلافاصله به یک نظر خاص اشاره شد: اگزیستانسیالیسم بر آنچه که در مورد جهان پنهان است، تاکید دارد. من قبلا خوانده ام. اکثر مردم ظاهرا می خواهند در مورد زیبایی و سعادت و توله سگ ها و همه چیزهایی که بخشی از یک طرف واقعیت ما هستند بخوانند. متاسفانه انکار زشتی از جهان آن را از بین نمی برد. این در تمام جلالیتان وجود دارد، در حالی که چشم های خود را بسته می بینید. بعضی از نویسندگان به عنوان عشایر خشونت آمیز، نژادپرستانه یا غم انگیزان نامگذاری شده اند، زیرا در مورد مسائل مربوط به ظلم و ستم و خودخواهی که انسان ها را نیز مشخص می کند، نوشته شده است، به نظر می رسد که بیشتر از راویان صرف باشند. بعضی از افراد با دفاع از هر موضوعی که کتابی با آن روبرو می شود اشتباه می کند. صحبت در مورد آن این را توجیه نمی کند. من در حال حاضر نوشتم در مورد نوشتن زیبا و قابل دسترس در Sartres در حال بررسی تهوع. این کتاب استثنا نیست من همچنین یک طنز ظریف را یافتم که تجربه خواندن را حتی لذت بخش تر می ساخت. کسانی که به راحتی رمان زولا مانندThe Earth @ را رنج می برند، هنگامی که یک رمان اگزیستانسیالیستی را باز می کنند، ناراحت می شوند. (19) من کاملا از آن حیرت زده شده ام. سارتر احساس نیاز به بیانیه ای را به نفع این دکترین احساس کرد. اما چرا مردم از آن انتقاد می کنند؟ بعضی از آنها به این دلیل خوانده شده اند و همه چیز در مورد آن ها می داند. دیگران به این دلیل که درباره آن شنیده اند ... و این بسیار رایج تر از بسیاری از ما است. ما تمایل به قضاوت آنچه را نمی دانیم. و در اغلب موارد ما حتی نمی دانیم که آن را بدانیم. ما قضاوت می کنیم و ما از آن می ترسیم و ما صحبت می کنیم به همین دلیل است که سارتر ساخته و به سوال زیر پاسخ داد: «پس چه چیزی پس از آن، اگزیستانسیالیسم است؟» سپس او با توضیح یکی از مهمترین اصول این دکترین شروع کرد: وجود پیش از ذات است. این تنها به نظر ممکن است گیج کننده باشد، اما استفاده سارتر از استعاره ها و زرنگی جذاب باعث شد که همه این امکان را داشته باشد. در یک جهان که در آن خدا وجود ندارد، انسان بدون هدف خاص خالی می شود. او در حال ساخت تصمیمات مبتنی بر مفهوم شناخته شده آزادی است. چیزی که هر انسان دنبال می کند اما چند نفر می توانند اداره کنند. آزادی بدون خدا بدون این حس حفاظت از آنجا که ما احساس امنیت می کنیم، اگر فقط به چیزی که تصمیم گرفته ایم قبل از اینکه ما متولد شده باشیم، عمل می کنیم. هر نتیجه بد ناامنی ما نیست. اما، در یک جهان بدون خدا، ما تبدیل به یک نقطه کوچک، تنها با چیزی بیش از ما اما ستاره. و این یک اندیشه وحشتناک است. نویسنده بعدها تأکید کرد که وقتی انسان انتخاب می کند، فقط برای خود، بلکه برای تمام بشریت نیست. این انتخابات ما را بر این می گذارد که ما فکر می کنیم یک مرد باید باشد. سعی نکنید که برای مسئولیت بزرگ که به تصمیم گیری های مربوط به همه مردم در این سیاره مربوط می شود احساس فشار کنید. انتخاب این یا آن همان چیزی است که در همان زمان ارزش آنچه را که انتخاب می کنیم، تایید می کنیم، زیرا هرگز نمی توانیم شر را انتخاب کنیم. ما همیشه خوب را انتخاب می کنیم، و هیچ چیز برای هر یک از ما خوب نیست مگر اینکه برای همه خوب باشد. (24) قابل بحث است. کلمات خاصی وجود دارد که مردم می توانند به نتیجه برسند که اگزیستانسیالیسم یک روش افسردگی برای نگاه کردن به جهان است: ترس، رها کردن، ناامیدی. همه آنها مربوط به آنچه که نویسنده در رابطه با وجود انسان در یک جهان بی خداوند توضیح داد. مردی که از این حقیقت آگاه است که مسئول خودش و بقیه انسانیت است. این نوع مسئولیت قطعا اضطرابی ایجاد می کند، اما مانع از انجام عمل مردان نمی شود. در مورد مسئله رها کردن، آن را به عنوان منفی به نظر می رسد نیست. او فقط به این معنا بود که اگر خدا وجود نداشته باشد، ما بدون بی عدالتی تنها هستیم. ما تنها و آزادیم این فکر او را به یکی از خطوط قابل توجه ترین کتاب هدایت کرد: این همان چیزی است که من منظورم آن است که وقتی می گویم مرد محکوم به آزادی است، محکوم شد؛ چرا که او خود را ایجاد نکرده است، با این حال آزاد است؛ ، او مسئول همه چیزهایی است که او می کند. (29) آزادی به عنوان فقدان ضرورت، اجبار یا محدودیت در انتخاب یا عمل تعریف شده است. از منظر خاص، سارتر نقطه نظر خود را مطرح کرد. بدون خدا، همه چیز مجاز است. با این حال، آزادی (یا فقدان آن) ما باید روز به روز مقابله کنیم؛ آزادی که دور از انتزاع یک مفهوم است، که مستلزم مسائل زمینی مانند کار، مردم، عشق است ... این مسئله دیگری است . فقدان ضرورت بسیار نادر است. آیا می توانم فردی شاد باشیم در حالی که می دانیم که او آزاد است، زیرا هیچ خدایی وجود ندارد، اما در عین حال، خیلی آزاد نیست، زیرا او قربانی یک نظام است؟ همانطور که مفاهیم متعددی از آزادی وجود دارد، عوامل بسیاری وجود دارد که آنها را محدود می کند، و این باعث می شود که فرد احساس یک فرد بی صدا را در وضعیتی که نمیتوان بدون آنکه ضربان قلب جایگزین شود، شکایت کند. از یک سو ما محکوم به آزادی می شویم از سوی دیگر، آزادی ظاهرا چیزی جز تئوری نیست، چیزی که ما با همکاری آن تجربه می کنیم ...

مشاهده لینک اصلی
اگزیستانسیالیسم سارتره خواندن یک انسان گرائی است، همانطور که آن را تحریک کرده است، دشوار است، در حالی که من سعی کردم به درک فلسفه خود، همچنین می تواند به شدت درک آنچه که درک من از کار او را به چالش کشید. برای شروع از سارتر اگزیستانسیالیسم آتئیستی توضیح می دهد. او می گوید: اگزیستانسیالیسم آتئیستی، که من نماینده آن هستم، با انطباق بیشتر می گوید که اگر خدا وجود نداشته باشد، وجود حداقل موجودیت وجودی وجود دارد که وجود آن قبل از ماهیت آن، موجودی است که قبل از آن می تواند با هر مفهومی از آن تعریف شود . .... منظور ما چیست؟ گفت: وجود پیش از ذات چیست؟ ما به این معنی است که انسان اول از همه وجود دارد، خود را در معرض خود قرار می دهد، در جهان می کشد - و پس از آن خودش را تعریف می کند. اگر انسان به عنوان اگزیستانسیالیسم او را می بیند قابل تعریف نیست، دلیل آن این است که برای شروع از او هیچ چیز نیست. او تا چند وقت دیگر نخواهد بود و سپس او همان چیزی است که او از خودش می سازد. نخستین اصل اگزیستانسیالیسم به نظر وی این است: انسان چیزی جز آن چیزی نیست که خودش از خود می سازد. با این کار او مسئولیت کامل یک فرد انسان را بر عهده می گیرد. در این جهان که \"خدا مرگ است\" است، ما انسان ها محکوم به آزادی هستند. محکوم شده است زیرا ما از انتخاب ما وجود ندارد، اما وجود ما برای ما آغاز شده است، یعنی ما در اینجا هستیم و بعد از آنکه ما از این وجود آگاهیم، ​​تنها ما می توانیم آنچه را که از آن می خواهیم، ​​بفهمیم هر گونه اقدامی را که ما خواهیم انجام داد، در دنیایی که هیچ هدف، هدایت یا دلسوزی را ارائه نمی دهد. سارتر از رها کردن سخن می گوید â € ~abandonmentâ € ™ نشان می دهد که از آنجا که خدا وجود ندارد که منجر انسانیت، ما خودمان هستیم. این رها کردن ممکن است به ناخشنودی یا ناامیدی منجر شود. برای آگاهی از وزن مسئولیت آزادی ما، از آن هراس داریم، زیرا اگر خدا وجود نداشته باشد، ما بدون بی عدالتی باقی مانده ایم. ناامیدی، زیرا قادر به پذیرش چیزهایی است که در خارج از کنترل ما اتفاق می افتد. در حالی که توضیح اگزیستانسیالیسم، او به شدت اذعان می کند که هیچ طبیعت انسانی وجود ندارد زیرا هیچ خدایی وجود ندارد. به این معناست که قبل از وجود انسان هیچ مفهومی وجود ندارد، اما آن مرد به سادگی است. بنابراین، او مسئول آنچه که او دارد و آنچه که از خود ساخته است. بدین ترتیب، انسان با مجموع اقداماتی که او می گیرد و رابطه او با جهان تعریف می شود، تعریف می شود. او همچنان می گوید: \"این همان چیزی است که مردم آن را\" سوسیالیسم \"نامیده اند، استفاده از کلمه به عنوان یک نزاع علیه ما . اما منظور ما این است که بگوییم، اما این مرد از کرامت بزرگتری نسبت به یک سنگ یا یک میز است؟ برای اینکه منظورمان این باشد که بگوییم انسان در درجه اول وجود دارد - آن مرد قبل از همه چیز چیزی است که خود را به سمت آینده هدایت می کند و آگاه است که این کار را انجام می دهد. در واقع، انسان، یک پروژه است که دارای یک زندگی ذهنی است، به جای نوعی قارچ یا قارچ یا گل کلم. همچنین: کوییدیسم، نگرش مردم است که می گویند \"دیگران کاری را انجام می دهند که من نمی توانم انجام دهم.\" دکترینی که پیش از شما مطرح می کنم دقیقا مخالف این موضوع است، زیرا اعلام می کند که هیچ واقعیتی جز در عمل وجود ندارد. در حقیقت، این امر می افزاید و می افزاید: «من جز چیز دیگری نیست، اما آنچه اهدافش را دارد، تنها تا زمانی که خود را درک می کند، وجود دارد؛ بنابراین، هیچ چیز جز مجموع اقدامات او، هیچ چیز جز آنچه زندگی اش نیست در اینجا این سوال مطرح می شود: در مورد افرادی که می توانند بر اساس اراده خود اقدامات نداشته باشند؟ اول، به دلیل اینکه ممکن است آزادانه این کار را انجام دهند. دوم، حتی اگر ما استدلال می کنیم که این نمی تواند این باشد، [سارتر نمونه ای از بزدل است که اعمال آن زندگی او را به نحو حریصانه تعیین می کند] هنوز هم می توان گفت که افرادی که حتی از نظر آزادی از راه دور آگاه نیستند یعنی حتی آزادی فکر کردن، به جز انتخاب و یا عمل. به عبارت دیگر، کسانی که از اراده خود آگاه نیستند، بلکه مکانیکی به شرایط خود می رسند. چرا، ما از سرکوب بعضی از کلاس ها / نژادها به شکل برده داری آگاهیم؟ آیا می توانیم بگوئیم که وقتی که آنها مخالف نباشند، فقط به دلیل بزدل بودن، ترس از چیزهایی که حتی از قابل تحمل هم می افتند، می گویند؟ آیا نمی توانستند از ظلم و ستم مستمر / استثمار استفاده می کردند که حتی از اراده خود آگاه نبودند؟ همچنین، چه می توان گفت از افرادی که ذهن خود را به عنوان از موجودات خود تکامل یافته نیست؟ کسانی که به طور کامل به کمک کمک می کنند تا حتی از طریق روال های روزانه خود به آن عمل کنند، زیرا آنها از محیط اطراف و حتی بدنشان آگاهی ندارند. چه می توان از زندگی آنها گفت، از آنجایی که این یک زندگی نیست، بلکه مجموعی از اعمال آنها است، زیرا به شدت به خودشان عمل نمی کنند زیرا نمی توانند حتی فکر کنند. آیا می توانیم نتیجه بگیریم که زندگی آنها یک زندگی ذهنی نیست، بلکه معادل آن با قارچ یا گل کلم است؟ مسلما ما نمیتوانیم این را بگوئیم؛ زیرا انسانی نیست و فضیلت و همدلی ندارد. انسانی که او (سارتر) تأیید میکند بر عزت انسان تأکید دارد؛ همچنین بر محور انتخاب انسان به ایجاد تمامی ارزش ها تاکید می کند. [1] اما برای اگزیستانسیالیسم به راستی انسان گرائی، باید تاکید ...

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر


 کتاب یونگ : مفاهیم کلیدی
 کتاب فلسفه زیبایی : تفسیری تومایی
 کتاب فلسفه ادراک حسی
 کتاب اخلاق مهار جنگ
 کتاب 	الهیات پساهولوکاست
 کتاب دلایل عشق